معنی ام جور - جستجوی لغت در جدول جو

ام جور

فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خام جوش — تصویر خام جوش

بی تجربه، نا آزموده و تازه کار

فرهنگ فارسی عمید

(اُمْ مِ عَ)

ناقه (شتر ماده) و ماده گاوی که بچه اش از دست رفته باشد. (از المرصع)

لغت نامه دهخدا

(اَ)

پادشاه دمشق که 264 هجری قمری درگذشت. (از کامل التواریخ ابن اثیر ج 7 ص 125 ذیل وقایع سنۀ 264 هجری قمری) ، دفتر محاسبه. (فرهنگ شعوری)

لغت نامه دهخدا

(اُمْ مِ)

مرغ خانگی. (از المرصع) ، ضربی که بپشت پای بر سرین مردم زنند. (منتهی الارب) (از المرصع) (از اقرب الموارد). اردنگ، قدر و اندازه. (منتهی الارب)

لغت نامه دهخدا

(اُمْ مِ ؟)

عقاب. (المرصع) (مهذب الاسماء)

لغت نامه دهخدا

(اُمْ مِ جَ)

کفتار. (منتهی الارب) (المرصع)

لغت نامه دهخدا

(اُمْ مِ رَ)

مکه. (المرصع)

لغت نامه دهخدا

(اُمْ مِزَ بَ)

داهیه. (المرصع). در اقرب الموارد زوبر بمعنی داهیه آمده است. رجوع به زوبر شود

لغت نامه دهخدا

تصویری از ام عوف — تصویر ام عوف

ماده ملخ

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از ام عبور — تصویر ام عبور

کفتار

فرهنگ لغت هوشیار

هریسه هلیم این واژه از هلام پهلوی ساخته شده و حلیم نادرست است گندمبا ریس

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از از دور — تصویر از دور

من بعيدٍ

دیکشنری فارسی به عربی

تصویری از از دور — تصویر از دور

Distantly

دیکشنری فارسی به انگلیسی

تصویری از از دور — تصویر از دور

de manière distante

دیکشنری فارسی به فرانسوی

کنار ما، نزد ما، پیش ما

فرهنگ گویش مازندرانی

تصویری از از دور — تصویر از دور

遥远地

دیکشنری فارسی به چینی

تصویری از از دور — تصویر از دور

멀리서

دیکشنری فارسی به کره ای

تصویری از از دور — تصویر از دور

издалека

دیکشنری فارسی به روسی

تصویری از از دور — تصویر از دور

aus der Ferne

دیکشنری فارسی به آلمانی

تصویری از از دور — تصویر از دور

دور سے

دیکشنری فارسی به اردو

تصویری از از دور — تصویر از دور

দূর থেকে

دیکشنری فارسی به بنگالی

تصویری از از دور — تصویر از دور

kwa mbali

دیکشنری فارسی به سواحیلی

تصویری از از دور — تصویر از دور

uzaktan

دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی

تصویری از از دور — تصویر از دور

遠くから

دیکشنری فارسی به ژاپنی

تصویری از از دور — تصویر از دور

à distância

دیکشنری فارسی به پرتغالی

تصویری از از دور — تصویر از دور

מרחוק

دیکشنری فارسی به عبری

تصویری از از دور — تصویر از دور

दूर से

دیکشنری فارسی به هندی

تصویری از از دور — تصویر از دور

dari jauh

دیکشنری فارسی به اندونزیایی

تصویری از از دور — تصویر از دور

จากระยะไกล

دیکشنری فارسی به تایلندی

تصویری از از دور — تصویر از دور

van een afstand

دیکشنری فارسی به هلندی

تصویری از از دور — تصویر از دور

здалеку

دیکشنری فارسی به اوکراینی

تصویری از از دور — تصویر از دور

a distancia

دیکشنری فارسی به اسپانیایی

تصویری از از دور — تصویر از دور

z daleka

دیکشنری فارسی به لهستانی

تصویری از از دور — تصویر از دور

a distanza

دیکشنری فارسی به ایتالیایی